سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای گرامی ترینِ گرامیان و نهایتِ آرزوی خواستاران ! تو سرور منی که درِ دعا و توبه را برای من گشودی. پس درِ قبول و اجابت دعا را بر من مبند . [.فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]
قاهان

طراحی و اجرای نمادها و نشانه های عاشورا     قسمت سوم

 

ساخت قلمکار

مراحل کار در ساخت قلمکار

قالب سازی یا مُهر کنی: اصطلاح قالب سازی برای قالبهای چوبی که نقشهای مورد نظر را روی پارچه های قلمکار می زنند به کار می رود.برای ساختن قالب, ابتدا نقاشان متبحر که کارشان طراحی نقشه های قلمکارست نقشی را که می خواهند روی پرده قلمکار بیندازند روی قطعه ای از کنده گلابی (مقطع تنه درخت) طراحی می کنند, سپس کسی که کارش قالب تراشی است با اسباب و ادوات مخصوص می تواند به آسانی هرنقشی را که به دستش داده اند روی آن قطعه چوب(کنده گلابی) در آورد و ظرف چند روز, گاه چند هفته با مهارت و ظرافت قابل ملاحظه ای قالب را حک می کند, پس از که صورت نقاشی شده را روی چوب حک کرد, آن وقت قالب برای استفاده آماده است. باید در نظر داشت که برای هر یک از رنگهایی که در یک نقش قلمکار به کار می­رود, احتیاج به یک قالب مجزا است, مثلاً اگر بخواهند یک شاخه گل روی پرده قلمکار بیندازند و دارای چهار رنگ باشد, باید برای هر قسمت از نقشش که دارای رنگ بخصوصی است یک قالب مستقل تهیه کنند. به عنوان مثال در یک بوته گل انار که باید به چهار رنگ سیاه, قرمز, آبی, و زرد در آید به چهار قالب احتیاج است.

آماده کردن پارچه (دندانه اول): برای تهیه قلمکار می توان از انواع پارچه های سفید پنبه ای و ابریشمی استفاده کرد, نهایت آن که هر قدر پارچه خوش بافت تر و لطیفتر باشد محصول کار با ارزش تر و مرغوبتر خواهد بود. برای آن که مواد خارجی یا به اصطلاح (آهار) پارچه را بگیرند و زمینه آن را برای پذیرفتن رنگهای مورد نظر آماده بکنند, ابتدا یک سلسله عملیاتی انجام می دهند که اصطلاحاً آن را (دندانه گردن) می گویند و دندانه اول عبارت از آماده کردن پارچه سفید ساده است برای رنگ کاری.

پارچه را در آب صاف شیرین خیس می­کنند و مدتی می گذارند تا آهار خود را خوب پس بدهد و برای این کار سهلتر و کاملتر انجام بگیرد از مصالح و موادی استفاده می کنند و این مصالح عبارت است از (آسیل) که محتویات شکنبه گوسفند باشد. این محتویات را در ظروفی که با آب پر کرده اند و پارچه را در آن خیسانده اند داخل می کنند به طوری که پارچه بخوبی آغشته شود و در حقیقت نوعی تخمیر به وجود آید. پس از مدتی که مسلم شد این مواد اثر خود را به خوبی روی پارچه برجا گذارده پارچه ها را در می آورند و در آب شیرین می شویند و برای (مازو کردن) آماده می کنند مازوکردن پارچه قلمکار درست شبیه ساختن بوم برای پرده نقاشی است. چه وقتی پارچه قلمکار را مازو بکنند, آماده پذیرفتن رنگها و نقشهایی خواهد شد که به رنگهای مختلف روی آن می زنند.

پارچه معمولی را که شسته(آسیل کرده) باشند, اگر مثل زاج سیاه را (که از جمله موادی است که برای رنگ آمیزی قلمکار مورد مصرف است) روی آن بکشند, مطلقاً رنگ نمی پذیرد واثری نمی گذارد اما وقتی آن را مازو کرده باشند, همان زاج سیاه به خوبی روی آن اثر می گذارد و به طور ثابت برجای می ماند, به طوری که با شستشو هم پاک نمی شود, مازو کردن با ترکیب چند ماده اصلی انجام می گیرد که آنها عبارتند از: پوست انار, مازوی ساییده و گزباز(علفی است که خشک می کنند). این مواد را که قبلاً خشک کرده و ساییده­اند به نسبتهای معینی(نصف نصف یا با یکی از آنها به طور مستقل) پارچه را مازو می کنند (در محلولی که آغشته با این مواد است خیسانده و پس از این که مواد لازم به جسم پارچه رفت آن را می خشکانند) پس از مازو کردن معمولاً رنگ سفید پارچه زرد کمرنگ می شود و آن را آن قدر در آب شیرین می شویند که این زردی به حداقل ممکن برسد. پس از این که پارچه دندانه شده و(مازوشده) خشک شد به کارگاه برده می شود تا رنگ آمیزی شود. در قلمکار معمولاً چهار رنگ, بیشتر از سایر رنگها مصرف می شود: سیاه, قرمز, آبی, زرد.

این چهار رنگ را به ترتیب خاصی روی پارچه می آورند یعنی اول سیاه دوم قرمز و سوم آبی و آخر از همه زرد.

علت این ترکیب این است که رنگ سیاه و قرمز از رنگهای عمده و اساسی نقوش قلمکار است واگر قبل از این دو رنگ, رنگهای دیگر را روی پارچه مصرف کنند, امکان پاک شدن آنها خواهد بود. در حالی که اگر ابتدا رنگ سیاه و بعد قرمز را روی پارچه بیاورند, رنگهای بعدی همچنان ثابت خواهد ماند.

رنگ کردن قلمکار

در کارگاه معمولاً رنگ کردن را با رنگ سیاه شروع می کنند, قالب را در رنگ سیاه می زنند و سراسر پارچه را با نقشهای لازم پر می کنند, بعد از خشک شدن پارچه, رنگ قرمز را با قالبهای مخصوص خودش روی آن می زنند.

عمل جوشاندن پارچه های قلمکار را که با دو رنگ سیاه و قرمز منقش شده است در اصفهان اصطلاحاً (پاتیلی) می گویند. پاتیل یا دیگ بزرگی را که در آن ترکیبی از مغز روناس و پوست انا ریخته اند, ابتدا حدود 7 درجه حرارت می دهند و پس از آن که پارچه های رنگ شده را درون آن ریختند حرارت آن را بتدریج تا یکصد درجه بالا می برند و پارچه ها در میان آب جوش قرار گرفته و بر اثرفعل و انفعالات شیمیایی رنگ روناس و پوست انار بر روی زاج سفید که بر پارچه ثابت می ماند, سپس پارچه ها را کنار رودخانه می برند و ظرف چند روز و در چندین نوبت شستشو می دهند و جلو آفتاب می گسترانند تا زمینه آن به رنگ سفید یا کرم خوشرنگی درآید و دو رنگ سیاه و قرمز را به طور ثابت روی خود ظاهر سازد. بعد از خشکاندن پارچه, مجدداً آن را به کارگاه می آورند تا رنگهای دیگر را به رویش نقش کنند معمولاً پس از سیاه و قرمز رنگ آبی و بعد از آن زرد را روی قلمکار نقش می کنند و به این ترتیب یک پرده یا سفره یا رومیزی برای استفاده آماده می شود.

از آغاز زمامداری سلاطین قاجار, هنر درباری به صورت تقلیدی در ابعادی وسیع و پردامنه رواج می یابد. با این حال هنر مردمی جدا از نقاشی های درباری, هنوز آرام و بی صدا راه خود را طی می کند و سیر خود را ادامه می دهد و در کنار نقاشی های درباری تصویرگری داستانهای مذهبی و عرفانی و قصص قرآنی رونق می یابد. مضامین داستانها بیشتر صحنه های کربلا و داستانهای شاهنامه است و این نقاشیها پایه گذاری روشی در نقاشی می شود که بعدها به سبک قهوه خانه ای شهرت می یابد. گرچه نقشهایی که از داستانهای شاهنامه و یا قصص قرآن از ابتدای دوره قاجار تا آغاز جنبش مشروطه خواهی تصویر می شد و با آنکه هنوز روح حماسه در این گونه نقاشیها کاملاً تجلی نیافته بود, مع الوصف بتدریج رونق می یافت به موازات تاسیس و رواج تکایا و حسینیه ها و گذرها و قهوه خانه ها رشد. از مهمترین و آشکارترین انگیزه های رواج نقشهای مذهبی و حماسی, سعی نقاش درجان بخشیدن به کلام نقالی بود که حکایتگر آداب و سنتهای گذشته و نیز بیانگر تقابل میان کفرو ایمان بود. رواج روز افزون نقالی و کلام گرم و گیرای نقالان در زیر گنبد تکیه ها و زورخانه ها و کوچه های پرگرد و خاک و سرگذرها و چهار دیواری قهوه خانه های مملو از هرقشر وطبقه, حتی بازماندگان اشرافیت, سبب رونق روزافزون نقشهای مردمی گردید. به هنگام غروب, کاسب کارها و صنعتگران و هنرمندان نقاش و گچبرها وبناها ومعماران و دیگران دست از کار می کشیدند و به فراخور حال خود راهی تکیه یا قهوه خانه ای می شدند تا پاره ای از شب را فارغ از زحمت وکار روزانه, به شنیدن حماسه های تاریخی بگذارنند. در همین اوضاع و احوال با در نظر گرفتن جنبش مشروطیت, هنرمند نیز بنا به شرایط خاص اجتماع ناگزیر قالبهای حماسی را بیشتر در نظر گرفت و در گرما گرم مشروطیت نقشهایی را رواج داد که نه برای ارضای اشرافیت و زینت کاخها و تالارها و یا حتی نقش آزمایی و تفنن, بلکه برای بیان پیامی بود که از سنتها و عقاید مردمی ریشه می گرفت و لاجرم طرف صحبتش نیز عامه بود. خصوصاً در پرده های مذهبی, ارائه پهلوانی و حق جویی و حق گرایی اولادعلی(ع) و نمایاندن قساوت و ددمنش دشمنان خاندان پیامبر(ع) شیوه تازه ای یافت. این پرده ها با این ترتیب تاسف و تاثر افزون تری برای بینندگان و شنوندگان به همراه آورد, چرا که کاربرد آداب و رسوم روزمره در بیان روایات بسیار ملموس شد و تجسم ظاهر اولیا و اشقیا و نیز توجه به نمادها در قالب رنگ لباسها و بیدقها و خیمه ها شکل گرفت. سنتی از معانی رنگها و چهره ها, تاثیر ژرفی در روح و ذهن بیننده باقی گذارد. رنگهای آبی و سفید القا کننده پاکی و صفای باطن گشت و رنگ قرمز تداعی کننده خون و آتش و رنگ سبز سمبل قداست و روحانیت اسلام بود. در معرفی تیپهای این تصاویر, اولیاء جمالی روحانی وهاله ای از نور برگرداگرد سرشان دیده می شدند و ملائک صف اندرصف به تماشا ایستاده بودند و چهره امامان معصوم در مقابل دیدگان دشمنان, دریده و خون آلود بود این تصاویر را وی اصیل ترین اندیشه های هنرمندان زمان خود و پاک ترین برداشتها از رویدادها ووقایع و رویدادها نیز در آن دخیل بود و آنگاه نقشها با کلمات پرشور و حالی که از دهان پرده دار بیرون می آمد درخیال تماشاگرجان می گرفت و به جنبش در می آمد و وقایع چنان زنده می گردید که برای بیننده, دیگر مجالی جز محو شدن در گفته های پرده دار و وقایعی که او ذکر می کرد باقی نمی ماند. در این حال نقاش, چنان تصویری از وقایع دردناک نظیر فاجعه کربلا باز می آفرید که پنداری خود شاهد ماجرا بوده و درد را با تمامی ادراک و احساس لمس کرده است. در یک طرف فاجعه, شکوه و والایی آزاد مردان و در طرف دیگر وقاحت کار و قساوت دشمنان و ستمگران, در یکسو پرده ای از خون و دلاوری و شرف آزادگی و تجلیل از خود گذشتگی و رشادتها ومناظر شهدا و در دیگر سو کفر و ناجوانمردی, در گوشه ای پیکر خون آلود سرور شهیدان به خاک افتاده و دستهای جدا شده از پیکر عباس(ع) و پیشانی دریده اکبر(ع) و در گوشه دیگر ستمگرانی که به عذاب جهنم گرفتار آمده اند به تصویر کشیده می شد.

لشکر یزدیان با چهره های کریه و پنهان در پشت نقابی سرخ فام در کنار چادر سرخ رنگ, این سعد در یکسو و در دیگر سو پیکر زخمی ذوالجناح و تن بی سرسالار شهیدان برخاک گرم و سوزان صحرای کربلا افتاده و در اطراف, اجساد اسبان و نیز سرها و دستها و پاهای قلم شده و از تن جدا افتاده. فاجعه چندان عمیق است که ملائک نیز به نظاره می آیند و حتی جنیان به ماتم می نشینند. تجلی این سوگ کمر شکن و نمایش این محنت جان فزا در پرده های مصور نمایش مصیبت تصویر شده است. آری چنین نقشهای ساده و بی پیرایه برخاک و پارچه, دلها را در گرو یادها و خاطره ها و عاطفه ها باقی می گذارد و نقشهای محنت زایی را در قبال دستمزدی اندک برای به دست آوردن لقمه نانی به تصویر می کشد در این گذار, فرهنگ مردم نیز با روایات و احادیث پیوند می خورد وکلام گرم و گیرای نقالان و تاثیر پهلوانان زورخانه و لوطی ها که تماشاگران اصلی روایتهای قهرمانانه بودند, در ارائه داستانها در ذهن نقاش نیز بی بهره نمی ماند. تردیدی نیست که این تصویر گران, بامدد از گفتار نقالان توانسته اند با کنار گذاردن حقارتهای ویژه نقشهای قاجاری, به شگفتی های تازه ای در شیوه های بیانی از حماسه های تاریخی و تصویر روح مذهبی با رنگ و بوی ایرانی نایل آیند. این رسولان در بدر باقیمانده صورتگران کهنه کار و سنت گرای قدیم که استادان با تجربه تر آن چشمی نیز به فنون نقاشی اروپایی داشتند, بی ادعا و گمنام و در اوج فقر و تنگدستی رفتند و در گذر ایام تنها یادی و نامی از سنتهای گذشته و ایام از دست رفته باقی گذاشتند. چه تعزیه ها و نقالی ها که برچیده شده انگار دیگر پرده ها هم به فراموشی گرایید و پرده دارها هم در پس کوچه های باریک و خاک آلود محو شدند. با این همه, هنر به عنوان پیوند دهند سنتهای کهن ایران تا به امروز متجلی است و در دیگر شهرها با کیفیتی مطابق با سنن بومی شکل گرفت, تصویر گری با همان معیارها و همان داستانهای خاص خود دوباره رواج یافت. هنرمند مبتکر و بدعت گزار, نقش را با رنگهایی ثابت بر پارچه سفید زد و آن را به عنوان پرده و سفره و رومیزی زینت بخش خانه ساخت. این پرده ها گاهی داستانی را از ابتدا به نمایش می گذارد و هر قسمت پرده به صحنه ای از داستان اختصاص می یابد و در پایان, حتی سرنوشت بهشتیان و دوزخیان نیز مشخص می شود. نقاش به عنوان یک روایتگر, همه حوادث مربوط به ماجرا را در یک عرض و طول از ابتدا تا انتها نشان می دهد, یعنی وقتی صحبت از ظلم در حق آل رسول است, ثمره اش نیز داده می شود. نحوه تولید این گونه پرده ها به این شکل است که ابتدا روی پارچه های پنبه ای طرحهای مورد نظر را نقاشی می کنند و سپس با مواد شیمیایی ویژه ای به تثبیت این رنگها می پردازند. این نقش ها که در ابتدا شامل نقوش سنتی ایران_ نظیر اسلیمی و گلهای چند پر و مجالسی برگرفته از مینیاتور _ می شد, و در اواخر دوران قاجاریه تحول یافت. و عده ای را برآن داشت تا نقاشی های عامیانه و مردمی رایج آن روزگار را نیز وارد قلمکار کنند و به جای استفاده از نقوش تا نقاشی های عامیانه و مردمی رایج آن روزگار را نیز وارد قلمکار کنند و به جای استفاده از نقوش سنتی, از نقاشیهای مذهبی, یا حماسی آن زمان که شباهت زیادی به نقاشی های قهوه خانه ای استادان آن مکتب داشت, در قلمکار به کار برند و درواقع پارچه های قلمکار قهوه خانه ای را ابداع کنند که هنوز هم تصاویر سنتی مورد استفاده, بیشتر ملهم از مقولات مذهبی و یا حماسه های شاهنامه فردوسی است.

استاد گیاهی که بیش از نیم قرن عمر خود را در گوشه عزلت و سکوت گذرانده, تصویرگر فاجعه عاشورا و پیام نهفته در آن بوده است, پای صحبت استاد گیاهی می نشینیم و او از سابقه این کار و آرزوهای گذشته وایام سپری شده اش بر ایمان می گوید: مراسم عزاداری از زمان آل بویه وجود داشته و در دوره صفویه تشدید شده است. کشیدن صحنه های کربلا هم از همان زمانها باید شروع شده باشد. این شغل در حدود دویست سال پیش رونق داشت. این اشکال خیلی شبیه همان نقاشی قهوه خانه ای است که در اواخر دران قاجار رواج پیدا کرد. وی می گوید:

طرحهایی که الان من پیاده می کنم بیشتر از حسین فخاری باقی مانده که من نقشهایش را روی پارچه می کشم و بعضی هایش را خودم طرح می کنم. طرحها بیشتر وقایع کربلاست, امام حسین(ع) است, درویش کابلی است, شمایلهای ائمه اطهار و پیشوایان دینی است, گودال قتلگاه و قیام مختار است. تا چندی پیش اینها را برای زینت یک مجلس در روضه ها و تکیه ها مورد استفاده قرار می دادند. این کار از همان زمان روضه خوانها و نقالها که در کوی دخیل بوده و آنها اشعاری را با صدای خوش می خواندند.

 



  • کلمات کلیدی :
  • بختیاری ::: پنج شنبه 86/10/27::: ساعت 12:4 صبح


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    حمایت مردمی از دکتر احمدی نژاد